سه عامل مهم نهضت امام حسین(ع) گاه گفته میشود که یزید فرمان داده بود تا از حسین(ع) بیعت بگیرند، یعنی حسین(ع) رسماً حکومت یزید را بپذیرد و تسلیم حکومت او گردد و از آن حمایت کند و چون امام حسین(ع) یزید را فردی نالایق، فاسق و ستمگر میدانست، با او بیعت نکرد و همین موجب مخالفت دستگاه یزید با امام حسین(ع) و سرانجام قیام امام حسین(ع) بر ضدّ آن دستگاه گردید.
بنابراین عامل و انگیزه اصلی قیام عظیم امام حسین(ع) بیعت نکردن با یزید بود تا در هر زمان حسینیان و پیروان حق، حکومت طاغوت را نپذیرند و تسلیم چنان حکومتی نشوند، بلکه بر ضدّ آن قیام کنند.
بعضی دیگر میگویند: هدف امام حسین(ع) از حرکت به سوی عراق، گردآوری نیروها و تشکیل حکومت اسلامی و تحقق بخشیدن به آرمانهای اسلام در پرتو حکومت اسلامی و امکانات آن بود، چنان که جدّ بزرگوارش رسول خدا از مکّه به سوی مدینه هجرت کرد و در مدینه به تشکیل حکومت پرداخت و در پرتو آن، اسلام و برنامههای آن را به طور گسترده و عمیق در سطح جهان عرضه نمود؛ با توجه به این که تحصیل حکومت عدل اسلامی برای اصلاح جامعه، غیر از قدرتطلبی و ریاستخواهی برای هوسهای شخصی و نفسانی است.
در اینجا محققان روشنبین اسلامی، عامل سومی را ذکر میکنند و آن را به عنوان عامل اصلی و مهم انگیزه قیام امام حسین(ع) میدانند و آن «عامل امر به معروف و نهی از منکر» بود، چنانکه در خطبهها و گفتار امام حسین(ع) در همه فراز و نشیبهای نهضت و در هر فرصت مناسب دیگر، سخن از امر به معروف و نهی از منکر به میان آمده است.
توضیح اینکه: امام حسین(ع) میدید یزید آشکارا میگساری و قماربازی میکند و از ارتکاب گناهان بزرگ باکی ندارد و مقدّسات اسلام را زیر پا گذاشته، موجب ترویج باطل و فساد و نابودی ارزشهای والای اسلام شده است.
از سوی دیگر دو فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» با توجّه به اهمیّت آن در اسلام و مراتب آن، او و مسلمین را الزام میکند که قفل سکوت را بشکنند و فریاد بزنند و اسلام عزیز و حیثیت مسلمانان را از خطر انحرافات یزید و یزیدیان نگهدارند، گر چه فریادشان در کوتاه مدّت و در ظاهر خفه شود و موجب شهادتشان گردد، ولی در دراز مدّت موجب نابودی ظلم و ظالم و احیای حق و حقیقت خواهد گردید و برای مسلمانان در طول تاریخ، الگو و سازنده خواهد شد.
بررسی سه عامل مذکور انصاف این است که در نهضت امام حسین(ع)، هر سه عامل وجود داشته؛ هم آن حضرت با یزید بیعت نکرد و بیعت نکردن با طاغوت، در پیدایش نهضت او نقش داشت و هم به افکار عمومی مردم کوفه احترام نمود و به دعوت آنان جوراب مثبت داد و هجرت برای تجمع نیروها و تشکیل حکومت اسلامی را برای اصلاح امّت، کار شایستهای میدانست. گرچه به عنوان اتمام حجّت و الگوسازی برای آیندگان باشد. ولی این دو عامل، در حقیقت دو شاخهای از دو فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» است، زیرا مایه و عامل اصلی انقلابها و نهضتهای پیامبران و رادمردان حق، همیشه بر اساس پاکسازی و بهسازی بود، آنها نخست با هرگونه شرک و فساد و انحراف مبارزه میکردند و سپس توحید و عدل الهی را برقرار میساختند، یعنی نهی از منکر و امر به معروف میکردند، بنابراین اصلیترین و مهمترین عامل نهضت امام حسین(ع) که مرکز و محور عوامل دیگر بود، همان امر به معروف و نهی از منکر بود و محرّک اصلی او در هجرت چنان که در گفتار و بیانات امام حسین(ع) در مقاطع گوناگون، به این مطلب تصریح شده است. با توجّه به اینکه بیعت نکردن با ظالم و تشکیل حکومت بر ضدّ او، دو شاخه و دو اصل فرعی از درخت تنومند و اصل نیرومند امر به معروف و نهی از منکر است.
نظریه استاد شهید، علامه مطهری استاد محقق علامه مطهری، پس از بررسی سه عامل (۱- بیعت نکردن ۲- دعوت اهل کوفه برای تشکیل حکومت 3- امر به معروف و نهی از منکر) در نهضت امام حسین (ع)، میزان و نقش هر کدام در این نهضت، نظريه خود را چنین ابراز میکند:
این سه عامل از نظر ارزش، در یک درجه نیستند، هر کدام از اینها در یک حد معیّن به نهضت امام، ارزش میدهد.
اما مسئله دعوت اهل کوفه؛ ارزشی که به نهضت میدهد یک ارزش بسیار بسیار ساده و عالی است، زیرا یک استانی که نیرویی هم دارد آمادگی خودش را اعلام میکند. این خودش از نظر وسایل ظاهری برای پیشرفت و پیروزی، اثربخش است.
امّا عامل بیعت خواستن از امام حسین(ع) که از همان روزهای اول بود، به این نهضت ارزش بیشتری میدهد زیرا روزهای اول است، هنوز جمعیّتی اعلام یاری و وفاداری نکردهاند و دعوت ننمودهاند در برابر حکومتی جابر و مسلح، حکومتی که در زمان معاویه، دشمنی خود را با علی و آل على(ع) تا سر حدّ اعلا نشان داده است. حکومتی که در تمام قلمرو خود، حتی مکّه و مدینه، بدگویی از على(ع) را آشکارا در ملأعام، در روزهای جمعه، (در نماز جمعه) به عنوان یک عمل عبادی قلمداد کرده و بیتالمال مسلمانان را در این راه مصرف مینماید... بنابراین ارزش بیعت نکردن با چنین حکومتی ( که مخالفت آشکار با آن حکومت است) در نهضت امام حسین(ع) از ارزش دعوت مردم کوفه، بیشتر است.
امّا عامل سوم که «عامل امر به معروف و نهی از منکر» است. امام حسین(ع) با کمال صراحت به این عامل استناد میکند و به گفتار پیامبر(ص) در این مورد تکیه مینماید و مکرر نام امر به معروف و نهی از منکر را به زبان میآورد، بیآنکه در آن وقت اسمی از تقاضای بیعت و دعوت مردم کوفه به میان آورد. این عامل (سوم) به نهضت امام حسین(ع) ارزش بسیار میدهد و بر اساس این عامل نهضت امام حسین(ع) شایستگی آن را یافت که همیشه زنده بماند و برای همیشه یادآوری شود و سازنده و آموزنده باشد، زیرا این عامل آموزندگی بیشتری دارد. از این رو که به دعوت مردم با تقاضای بیعت، متّکی نیست، یعنی اگر دعوتی هم در کار نبود و تقاضای بیعتی هم نبود، حسین(ع) به موجب قانون امر به معروف و نهی از منکر، قیام میکرد.
بین این سه عامل، تفاوت بسیار است، معنی عامل اول و دوم این است که اگر یزید از حسین(ع) مطالبه بیعت نمیکرد و مردم کوفه از امام حسین(ع) دعوت نمیکردند، آن حضرت نهضت نمینمود؛ بنابراین حکومت طاغوتی از وجود حسین(ع) آسوده بود، ولی به موجب عامل سوم (امر به معروف و نهی از منکر) حسین(ع) یک مرد معترض است. یک رادمرد منتقد و انقلابی است. یک مرد قیامکننده و مثبت است...[1]
چند فراز از گفتار امام حسین(ع) در مورد انگیزه قیامش چرا راه دور برویم! از گفتار امام حسین(ع) در مسیر نهضت به روشنی فهمیده میشود که دو عنصر «امر به معروف و نهی از منکر» عامل و انگیزه اصلی نهضت آن حضرت بوده است که چند فراز از آن را قبلاً تحت عنوان چند پیام امام حسین(ع)، ذکر نمودیم، در اینجا نیز برای تکمیل بحث به ذکر چند فراز دیگر میپردازیم:
۱- امام حسین(ع) در ضمن نامهای که همراه حضرت مسلم(ع) برای مردم کوفه فرستاد، چنین نوشت:
«فَلَعَمْرِي مَا اَلْإِمَامُ إِلَّا اَلْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ اَلْقَائِمُ بِالْقِسْطِ اَلدَّائِنُ بِدِينِ اَلْحَقِّ اَلْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اَللَّهِ :
سوگند به جانم، قطعاً امام و پیشوای مردم کسی است که از روی قرآن حکومت و داوری کند. عدالتپرور و دادگستر باشد و از آیین حق پیروی نماید و در راه خدا خویشتندار باشد.»[2]
۲- امام حسین(ع) در منزلگاه «بیضه» (نزدیک کربلا) برای سپاه حُرّ خطبهای خواند. در این خطبه تنها یکبار سخن از دعوت مردم کوفه به میان آورده است ولی بیشترین سخنش در رابطه با فساد زدایی و طاغوت براندازی است. در بخش آغاز خطبه، پس از حمد و ثنا میفرماید:
«ای مردم! پیامبر خدا فرمود: هر کس فرمانروای ستمگری را ببیند که حرامهای خدا را حلال میشمرد و پیمانهای خدا را میشکند، با سنّت پیامبر به مخالفت میورزد و در میان بندگان خدا بر اساس گناه و تجاوز حکومت میکند و او با زبان و عمل مخالفت خود را با چنین فرمانروایی آشکار نکند، خدا او را با آن فرمانروای ستمگر؛ یک جا در آتش دوزخ قرار میدهد. آگاه باشید که این قوم (دستگاه یزید) اطاعت شیطان را بر خود لازم نمودهاند و اطاعت خدا را ترک کردهاند و فساد را آشکار نموده و حدود الهی را تعطیل کرده و بیتالمال مسلمانان را چپاول نمودهاند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کردهاند...»
و در فرازی از همین خطبه میفرماید:
«وَ لَكُمْ فِيَّ أُسْوَةٍ.
بر شما است که از من پیروی کنید و مرا الگو قرار دهید.»[3]
٣- امام حسین(ع) در ضمن نامهای که برای بزرگان بصره نوشته، میفرماید:
«فَإِنَّ اَلسُّنَّةَ قَدْ أُمِيتَتْ، وَ إِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ اُحْيِيَتْ.
همانا سنّت الهی مرده و بدعتهای ضدّ اسلام زنده شده است.»[4]
یعنی قیام ما برای زنده کردن سنّتها و نابود ساختن بدعتها است که یکی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر است.
۴- امام حسین(ع) در بخشی از خطبه مشروحی که درباره امر به معروف و نهی از منکر ایراد کرده، چنین میفرماید:
«ای مردم! عبرت بگیرید به آنچه خداوند به اولیای خود پند داده است، که مانند علمای یهود و نصاری، از امر به معروف و نهی از منکر سر باز نزنید، زیرا پیشوایان یهود، جور و ظلم ستمگران را نمینگرند و آنان را از این کار زشت نمیترسانند. به امید آنکه از پرتو مرحمت ستمپیشگان به نوایی برسند و از دست آنان گزند نبینند و برای اینکه دو روز خوش زندگی کنند و غبار ناراحتی بر دامن دلشان ننشیند، از گفتن حرف حق هراسناکاند.[5] در حالی که پروردگار بزرگ گوید: فقط از من بیمناک باشید و از مردم عاجز و زبون نهراسید.»[6]
و نیز خداوند میفرماید:
«مردم با ایمان بعضی سرپرست و یاور بعضی دیگر هستند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند.»[7] زیرا اگر در میان مسلمانان این دو وظیفه رواج بیابد، کارها به صلاح میپیوندد و بنیان ملک و ملت استحکام میپذیرد.
امام حسین(ع) در پایان همین خطبه میفرماید:
«اَللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ وَ لا اِلْتِمَاساً مِنْ فُصُولِ اَلْحِصامِ وَ لَكِنْ لِنُرِيَ اَلْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ اَلْإِصْلاَحَ فِي بِلاَدِكَ وَ يَأمِنَ اَلْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِكَ فَإِنَّكُمْ اِنْ لا تَنْصُرُونَا وَ تَنْصِفُونَا قَوِيَ اَلظَّلَمَةُ عَلَيْكُمْ وَ عَمِلُوا فِي إِطْفَاءِ نُورِ نَبِيِّكُمْ.
پروردگارا تو آگاهی که من این سخنان را برای به دست گرفتن چند روز حکومت نمیگویم و آرزوی آن را هم ندارم، تو میدانی که من مشتاق بزرگداشت و اصلاح دین تو هستم و خواستار آبادی شهرها و آزادی مردمم، و نمیخواهم که بندگان مظلوم تو در دست ستمگران به اسارت بیفتند، بلکه میخواهم به فرایض و سنّتها و احکام تو عمل شود. ای مردم! اگر ما را یاری نکنید، نیروهای ظلم و ستم غالب میشوند و چراغ هدایتی را که پیامبر(ص) برافروخته، خاموش میکنند...»[8]
نتیجه و جمعبندی از مطالب گذشته چنین نتیجه میگیریم که سه عامل در تکوین نهضت امام حسین(ع) نقش داشته که عبارتاند از:
١- بیعت نکردن ۲- گردآوری نیروها برای تشکیل حکومت ٣- امر به معروف و نهی از منکر، ولی سومین عامل، انگیزه اصلی و مهمتر بوده و دو عامل نخست، از شاخههای همان عامل سوم است. با توجّه به اینکه امام حسین(ع) در راه نهی از منکر و اتمام حجّت برای تجمع نیروها در مسیر طاغوت زدایی تا سر حدّ شهادت به پیش رفت.
با تجزیه و تحلیل عمیق دو فریضه امر به معروف و نهی از منکر، از نظر قرآنی و روایی و فقهی و با بررسی قیامهای امامان و مجاهدان راستین صدر اسلام، مانند ابوذر غفاری، حجر بن عدی، میثم تمار، رُشَید هَجَری و عمرو بن حَمِق و... چنین به دست میآید همه آنها بر اساس امر به معروف و نهی از منکر بوده است و حتى جنگهای حضرت علی(ع) در عصر خلافتش نیز بر همین اساس بوده است.
بحثی فشرده درباره مسئله دفاع یکی از مسائلی که میتوان در مورد انگیزه قیام امام حسین(ع) مطرح کرد که آن هم یکی از شاخههای نهی از منکر است، «مسئله دفاع» میباشد. مسئله دفاع یک مسئله فطری و عمومی است که در میان همه موجودات وجود دارد. مثلاً کره زمین در برابر سنگهای آسمانی، در اطراف خود سپر دفاعی دارد. در بدن انسان، گلبولهای سفیدی که در خون شناورند، ارتش بدن هستند و از بدن در برابر دشمن (میکربها) دفاع میکنند. شاخ و زهر در حیوانات، یک نوع وسیله دفاعی آنها است تا بتوانند در برابر دشمن، به حیات خود ادامه دهند و ...
مسئله دفاع در میان انسانها از قدیم و ندیم وجود داشته است، خواه خداپرست باشند و یا منکر مذهب باشند.
مثلاً مردم چین در قرون گذشته، برای دفاع از خود، در برابر هجوم مغولان، دیوار چین را ساختند که طول این دیوار ۳۰۰۰ کیلومتر، ارتفاع آن ۱۵ متر و عرض آن ۹ متر است.[9]
مردم ویتنام در زمان ما در برابر هجوم آمریکا، تونلی در عمق زمین به عنوان پناهگاه ساختهاند که طول آن ۲۰۰ کیلومتر است. در میان آن همه وسایل زندگی از بیمارستان، رستوران و... وجود دارد.
بنابراین در میان هر موجود و هر ملّت و قومی، مسئله دفاع و وسایل دفاعی وجود دارد. این مسئله در اسلام، در سطح بسیار وسیع و عمیق مطرح شده است. در قرآن مجید آیات مکرر در این رابطه ذکر شده، از جمله در آیه ۲۵۱ بقره میخوانیم:
«وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْاَرْضَ.
اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دفع نکند، زمین را فساد فرا میگیرد.»
و در آیه ۴۰ سوره حج میخوانیم:
«وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا.
و اگر خداوند بعضی از انسانها را به وسیله بعضی دیگر از آنها دفع نکند، دیرها، صومعهها، معابد یهود و نصاری و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد.»
بر همین اساس دفاع از جان و مال و ناموس واجب است، اینک میگوییم مهمتر از جان و مال و ناموس که محور حفظ جان و مال و ناموس و همه ارزشها است، دین خدا است، و در عصر حکومت یزید، دین ناب اسلام، ملعبه دست پلید او قرار گرفته بود و او به نام رهبر اسلام، برای نابودی اسلام ناب میکوشید و مفاسد جاهلیّت را جایگزین ارزشهای اسلام میکرد. در چنین شرایطی آیا نباید از حریم اسلام دفاع کرد؟ اسلامی که هزاران شهید داده و در راه آن، بسیاری از مردان خدا رنجها و زحمتها کشیدهاند.
حسین(ع) به عنوان دفاع از حریم اسلام، در برابر ضربهها و هجومهای وحشیانه بنیامیه و یزید و مزدورانش، قیام کرد و با خون خود و عزیزانش، باغ اسلام را آبیاری نمود و از آسیبهای طوفان سیاه بنیامیه حفظ کرد.
قیام آگاهانه حسین(ع) مطالب مهمی که تذكّر آن لازم میباشد این است که:
۱- قیام حسین(ع) کاملاً آگاهانه و بر اساس اصول روشن اسلام ناب محمّد(ص) بود، و حضرت با توجّه کامل به همه جوانب؛ به این نهضت اقدام کرد.
۲- قیام او «انفجار ناآگاهانه و ناگهانی» (آنگونه که کمونیستها در تحلیلهای آبکی خود میگویند) نبود.
٣- قيام او کورکورانه، آنگونه که از قدیم و ندیم از حلقوم بعضیها تراوش میکند و گاهی به شعر مولانا استناد میکنند:
هين مرو گستاخ در دشت بلا/ هين مران کورانه اندر کربلا[10]
نبود؛ و چنین قضاوتی که درباره نهضت امام حسین(ع)، (آن نهضتی که مورد قبول پیامبران بوده و حوادث عصر پیامبر(ص) و على(ع) به طور روشن آن را تأیید میکنند) فرسخها از داوری حق به دور است.
۴- امام حسین(ع) به خوبی میدانست که در مسیر نهضت به شهادت میرسد و قیامش به ظاهر و در کوتاهمدّت، ناكام میماند، ولی در عین حال به آن اقدام جدّی و قاطع کرد و هیچگونه شک و تردیدی به خود راه نداد، زیرا او قیام و شهادتش را یکی از مراتب نهی از منکر میدانست و به خوبی دریافته بود که چنین قیامی احیاگر آیین اسلام بوده و موجب رسوایی بنیامیه و نابودی بدعتها در درازمدّت خواهد شد.
همه چیز، از جمله اخباری که از کوفه میرسید، نشان میداد که امام حسين(ع) با گروه اندک در برابر سپاهیان بسیار دشمن، نمیتواند پیروز شود. در عین حال به آن اقدام نمود؛ بنابراین قیام او تاریک و ناآگاهانه نبود.
* * *
در مسیر راه مکّه به کوفه در منزلگاه «صفاح»، امام حسین(ع) با فرزدق که از کوفه میآمد ملاقات کرد و از او پرسید: «چه خبر؟» او گفت:
«قُلُوبُهُم مَعَكَ وَ اَلسُّيُوفُ مَعَ بَنِي أُمَيَّةَ وَ اَلْقَضَاءُ يَنْزِلُ مِنَ اَلسَّمَاءِ.
دلهای مردم کوفه با تو است، ولی شمشیرهایشان با بنیامیه و قضا و تقدیر از طرف خدا است.»
امام فرمود: «درست گفتی، همه چیز از طرف خدا و هر روز دارای شأنی است. حمد و شکر خدا را به جا میآوریم. اگر کسی نیّتش حق بود و باطنش را تقوا فرا گرفته بود، باکی بر او نیست.»[11]
در منزلگاه «ذات العرق»، بُشر بن غالب نیز همین پاسخ را به امام داد و در منزلگاه «عذيب الهجانات»، طِرِمّاح بن عدی نیز همان پاسخ را عرض کرد.[12] ولی امام حسین(ع) با تمام این گزارشها و آگاهیهای حسی و ... به حرکت خود ادامه داد و با آگاهی و هوشیاری کامل بهپیش رفت.
گفتار امام حسین(ع) به مرد کوفی، پیرامون علم امامان(ع) امام حسین(ع) با کاروان خود، از حجاز به سوی کوفه رهسپار بود. (همان سفری که در کربلا به شهادت رسید) در سرزمین «ثَعلبِیّه» (یکی از منزلگاههای بین کوفه و مکّه) یک نفر از اهالی کوفه نزد امام حسین(ع) آمد و سلام کرد. امام حسین(ع) جوابش را داد و فرمود: «اهل کجایی؟»
- «اهل کوفه»
امام (که میخواست حجّت را بر او تمام کند و گویا او از کوفه فرار کرده بود و لازم بود که نصیحت شود) فرمود: «سوگند به خدا، اگر در مدينه تو را دیده بودم، جای پای جبرئیل (در منزلمان) را به تو نشان میدادم، محلّی که جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل میشد.
ای برادر کوفی! با اینکه سرچشمه علم مردم نزد ما است، آیا مردم، « عالِم» و ما «جاهلیم؟!» اینها مطالبی هستند که هرگز پذیرفته نمیشوند.[13]
خودآزمایی
1- سه عامل مهم قیام امام حسین (ع) را بیان کنید.
2- انگیزه اصلی و مهم قیام امام حسین(ع) چه بوده است؟
3- عوامل اصلی قیام را ازنظر ارزش، با هم مقایسه کنید؟
پینوشتها [1]. اقتباس از کتاب «تأثیر عنصر امر به معروف در نهضت امام حسین» از استاد شهید مرتضی مطهری، ص ۱۸ و ۲۰.
[2]. ارشاد مفید، ص ۰۲۱۰
[3]. تاریخ طبری، ج ۶، ص ۲۲۹ - کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۲۱.
[4]. همان مدرک.
[5]. لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ... (مائده /۶۳)
[6]. فَلَا تَخْشَوُا هُمْ وَاخْشَوْنِی (بقره / ۱۵۰)
[7]. الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ. (توبه /۷۱)
[8]. تحف العقول، ص ۲۶۹.
[9]. المنجد في الاعلام، واژه حائط.
[10]. دیوان مثنوی به خط میرخانی، ص ۲۲۲ دفتر سوم؛ و در بعضی از نسخههای مثنوی چنین آمده:
کورکورانه مرو در کربلا/ تا نیفتی چون حسین اندر بلا
از گفتار استاد محمّدتقی جعفری در شرح خود بر مثنوی که از مولانا دفاع کرده اینطور استفاده میشود:
«منظور او این است که بدون تحصیل آمادگی و استقامت قبلی، بهسوی حوادث سخت، حرکت نکن» و منظور از واژه «کربلا»، معنی لغوی آن است، یعنی دشت پر از حوادث تلخ و اندوهبار، بنابراین جلالالدین مولانا به هیچ وجه به سرور آزادگان امام حسین اهانت ننموده است (اقتباس از تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج ۶، ص ۴۵۱ - ۴۵۲). به هر حال این دفاع، صحیح باشد یا ناصحیح، از حلقوم بعضی تراوش میکند که حرکت امام حسین ناآگاهانه بوده است.
[11]. تاریخ طبری، ج ۶، ص ۲۱۸ - کامل ابن اثیر، ج 4، ص ۱۶.
در شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید آمده: فرزدق در پاسخ امام حسین گفت:
اَمَّا قُلُوبُهُم فَمَعَک، وَاَمَّا سُیُوفُهُم فَعَلَیکَ، وَ الدِّینُ لُعقَةُ عَلَی اَلسِنَتِهِم، فَاِذَا مُحِصُّوا لِلاِبتِلاءِ قَلَّ الدَّیَّانَونَ.
«اما دلهای آنها با تو است، اما شمشیرهایشان بر ضدّ تو است و دین همچون لعاب (آب دهان اندک) بر سر زبانهای آنها است. وقتی که در آزمایش سخت افتادند، دینداران اندکاند.» (شرح نهج حدیدی، ج ۷، ص ۲۴۹ - بحار، ج ۴۴، ص ۱۹۵.)
[12]. مثیر الاحزان ابن نما، ص ۴۲ و ۴۴.
[13]. اصول کافی، ج ۱، ص ۳۹۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی